هیچگاه اخرین نگاهت فراموش نمیکنم
نگاهی سرشار از عشق ومحبت
امروز سالها از انروز میگذرد ولی تو هنوز برنگشته ای
صدایت در گوشم زمزمه میشود ونگاهت مجسم میشود در ذهنم
ولی من تورا میخواهم نه خیالت را...
امشب باز این دل بهانه ی تو را دارد
و من در این غربت چقدر تنهایم
به چشمان ستاره ها خیره میشوم
که مانند چشمان سیاهت در مقابلم بلک میزند
این برق نگاهای توست که اسمان بیکران را درخشان کرده
میبینی که شبهایم چگونه می گذرد
جایت همیشه خالی است در اسمان خیال باران من...